مامان برایم آب آورد
بهبه عجب آبی خنک بود
تا خوردم آن آب خنک را
رفت از گلویم تشنگی زود
آن آب سرد توی لیوان
یاد امام انداخت من را
آن وقت گفتم زیر لب زود
یک یاحسین خوب و زیبا
پیچید عطر یاحسینم
یکدفعه در هر جای خانه
خوشبوتر از یک باغ گل شد
با نام او دنیای خانه
مرجان زارع